وقتي مي داند درخت،عشق برگ تازه اي در سر دارد
ای روزگار دل شکن
هر دم مرا سنگی مزن
من سنگ ها در لقمه نان
دندان به راهي جز سقوط ندارد برگ پاييزي!
وقتي مي داند درخت،عشق برگ تازه اي در سر دارد
فقط مینویسم که یادآوری کنمِ
دوستت دارم
باورش با تو!
که غمین می شود اندر غم هر غمگینی!
هم غم گرگ دهد رنجش و هم غصه میش.
چه کنم با دل خویش؟!!!
موهایی که برای برگشتنش آراسته بودم!
صبر.
یک دروغ بزرگ است.
سال هاست با غوره ها کلنجار می روم
حلوا نمی شوند!.
کس به نشان نمیرسد،تیر خطاست زندگی!
بیدل دهلوی
بس دلم تنگ است. دندان دیده ام
درباره این سایت